سومین آیه به این شکل شروع میشه

 

اگر مردانِ بزرگ را بیش از اندازه ارزشمند شمارید،

مردم عادی کوچک شمرده می شوند.

اگر دارایی خود را بیش از اندازه عزیز دارید،

دزدی میان مردم رواج پیدا می کند.

 

 به نظر می رسه خطاب به حکمرانان و سیاستمدارن هشدار می ده که بت سازی نکنن و مقام و رتبه بندی ها رو خیلی مهم جلوه ندن ..چیزی که متاسفانه در کشور ما رایج هست و آدم های بادکرده ی الکی زیاد هستن هم در سطح اجتماع هم در خانواده ها، ارزش گذاریها و احترام گذاشتن ها به رتبه ی طرف تو جامعه صورت می گیره

در مورد جمله دوم هم از دو منظر میشه نگاهش کرد، هم از این جهت که تو خود جمله به نظر می رسه و از هم از این طرف که وقتی به مال و منال اهمیت زیادی بدی برای داشتنش و زیاد کردنش هر کاری می کنی حتی دزدی

به نظرم شاید بهتر بود میگفت دزدی میانتان رواج پیدا می کند که هر دو صورت رو در نظر می گرفت

البته من که زبان چینی بلد نیستم و نمی تونم بفهمم اصل جمله چی بوده

 

و بخش بعدی آیه

فرزانه با خالی کردن ذهن مردم، آن ها رهبری می کند.

و با تضعیف جاه طلبی ها، و تحکیم اراده شان،درون آنها را غنی می سازد.

او به آن ها کمک می کند تا از دانسته ها و آرزوهای خود خالی شوند.

و در کسانی که تصور می کنند می دانند سردرگمی به وجود می آورد.


بی عملی را بیازمایید،
و هر چیز در جای خود قرار خواهد گرفت.

 

تحقیقات نشون داده که خردمندانه ترین کتابی که تو کل تاریخ نوشته شده همین دائو د جینگ هست و هرچی لازم هست برای غنی شدن و هدایت شدن به مسیر درست تو این کتاب آورده شده

یعنی هرچی درس زندگی لازم داریم می تونیم از تو همین کتاب یاد بگیریم

شما نگاه کنین ما الان تازه آیه ی سوم هستیم ،چقدر تا حالا جامع و کوتاه و مختصر چه معانی عمیق و خردمندانه ای رو یادمون داده

تو همین بخش دوم میگه خالی کردن ذهن، تضعیف جاه طلبی ها، تحکیم اراده، خالی شدن از دانسته ها و آرزوها، بی عملی چیزهایی هست که استاد به شاگردش یاد می ده تا همه چیز در جای خودش قرار بگیره.

این خالی شدن ذهن که باعث میشه ما در لحظه باشیم اصلی ترین و مهم ترین عامل آرامش ما هست.

جاه طلبی ها همون خواسته های ما هست که ما به خاطرشون خودمون و دیگران رو به زحمت میندازیم

خواسته ها هیجان، استرس و رقابت ایجاد می کنن وین عزیز میگه خواسته هاتون رو یادداشت کنید بهشون توجه کنید اما همزمان به تائو وصل باشید و به راهنمایی های درون و کائنات گوش بدید

تاکید می کنه که شادی رو شما در لحظه بودن و زندگی کردن لحظه لحظه های زندگیتون می تونید پیدا کنید نه در رسیدن به جای خاصی که مد نظرتون هست

یه درس دیگه ای وین دایر میده تو این بخش که نمی دونم مربوط به کدوم جمله ی این آیه هست انگار دلش میخواسته آیه رو تکمیل کنه و حس کرده جای دادن این درس اینجا می تونه باشه و اون درسیه که تمام بزرگان موفقیتی و ثروتمندان واقعی ازش حرف زدن و عامل اصلی موفقیتشون می دونن و اون اینه

ارتباط های خود را با خالی کردن ذهن خود از موقعیت ها و مالکیت ها، تقویت کنید و به جای آن به خدمت به دیگران و همکاری در مورد سلامتی و تقویت همه فکر کنید.

یه باور خیلی قدرتمند در ذهن های ثروتمندان خردمند اینه که برکت و فراوانی و شادی و خوشبختی وقتی به سمت ما جاری میشه که هدف ما خدمت رسانی به دیگران باشه وقتی ما میخوایم یه کسب و کاری راه بندازیم میخوایم یه ثروتی به دست بیاریم فقط در صورتی به طور مداوم موفق میشیم که هدفمون خدمت رسانی به دیگران باشه تا وقتی به این فکر کنیم که چقدر سود میکنیم چطوری پول در بیاریم چه جوری سودمون رو بیشتر کنیم بدون اینکه نیازها و خواسته های مردم رو در نظر بگیریم به هیچ ثروت ماندگار و خردمندی پشتش که عامل لذت بردن از اون ثروت هست دست پیدا نمی کنیم که متاسفانه تو ایران این ذهنیت خیلی رواج نداره برای همین هم هست که مشکلات اقتصادی فراوونه از بالا تا پایین مملکت

غیر از این درس مهم که وین دایر تو کتابش داده چیزی که خیلی تو این بخش از کتاب بهش تاکید کرده اینه که زندگی شما خیلی فراتر از آرزوهای بلند شما توسط نیروهای بزرگتر و قابل قبول تر کنترل میشه اینقدر برای کنترل زندگیتون دست و پا نزنید و خودتون رو پایین نگه ندارید با تائو همراه بشید و تسلیم لحظه حال باشید و بذارید هستی بهترین اتفاقی که ممکنه براتون بیفته رو رقم بزنه

مثل نه ماه اول زندگیتون مگه شما برای انگشت در اوردن دست و پا زدید مگه برای رویش موها و ابروها و تشکیل اندامهای بدنتون چونه زدید مگه نشستید هی گفتید اینجا رو اونجوری کن اونجا رو اینجوری کن مگه خودتون نقشه دادید که چطوری از شما یک انسان کامل بسازه ولی اون ساخت انرژی کائنات و تائو بدون کمک شما و به طور مستقل از خواسته های شما،  از شما مراقبت کرد.

اون بی عملی را بیازمایید و سپس همه چیز در جای درستش قرار خواهد گرفت اشاره به همین داستانه... ما به جای تمرکز به الان و لحظه و زندگی کردن خود زندگی، دائم در حال فکر کردن و تصمیم گرفتن و خواستن و دونستن هستیم.

خب این چیزها با منطق انسانی بعضی ها جور در نمیاد ولی واقعیتیه که هست و اونایی که خودشون رو متفکر و منطقی می دونن و فکر میکنن خیلی بلدن و عالم و فیلسوف هستن رو سردرگم میکنه چون با عقل و منطقشون جور نیست و از طرفی هم خیلی واقعیت داره.

در حین نوشتن این بخش داشتم یه پست دیگه در مورد حال و وضع این روزهام می نوشتم ولی گذاشتمش برای بعد تا یه سری نکات تکمیلی هم بهش اضافه کنم فعلا فقط اینکه

چیزی به رهایی و خلاص شدن من از مهم ترین پروژه ی تمام عمرم تا الان نمونده دو سه هفته دیگه به خیر و خوشی و به کامل ترین صورت ممکن پرونده ی کلاس اول رو می بندیم و من در تمام عمرم به امسال و روند سپری کردنش به خودم می بالم . پروژه ی نفس گیر و خیلی سختی بود و من تمام توانم رو توش به کار گرفتم و هر روز رو برای خودش بدون هیچ پیش بینی و آینده نگری و فشاری سپری کردم بابت هیچ عدم یادگیری و کم و کاستی هایی که بود حرص نخوردم و تمام تلاشم رو به کار بستم تا همون روز به کامل ترین شکل خودش بگذره و خیلی موفق عمل کردیم. تمام اون کم و کاستی ها و عدم یادگیریهایی که من حس میکردم یواش یواش روند تکاملیش رو طی کردو به بهترین شکل خودش تو ذهن هومان جا گرفت و بهم ثابت کرد اصلا کم و کاستی نبود بلکه درست ترین حالت بود که باید می بود تا پله ها یکی یکی طی بشه و چقدر خوب که تسلیم بودم و جوش نزدم و نگران نشدم و فشار الکی به خودم و بچه نیاوردم. در مورد این روند تکاملی بعدها خواهم نوشت. رشد عمیق و بزرگی رو برای من در پی داشت. از اون پروژه های به شدت سخت و لذت بخش بود که شاخ و برگ زیادی بهم اضافه کرد. 

خدا رو شکر