چند روز پیش با یکی از دوستانمون صحبت می کردیم . داشت میگفت تو یک سال گذشته خودش و مادرش از خونه بیرون نیومدن خودش فقط جهت خرید وسایل ضروری تا سر کوچه می ره و بر میگرده و میگفت خیلی خسته و افسرده شدن دو سه تا عزیز هم از دست داده بودن که شرایطشون رو سخت تر میکرد . من بهش گفتم خب دوست عزیز طبیعت که آلوده به ویروس نیست شما هم که ماشین زیر پات هست مادرت رو بردار دو تایی برید تو طبیعت تو جای خلوت یه دوری بزنید و بیاید به هر حال همونطور که جسم ما به غذا نیاز داره روح ما هم به غذا نیاز داره نشستید تو خونه دائم هم شبکه من و تو روشنه خب چی میخواد بشه؟ 

یه حرفی زد که من رو به خودم آورد ... گفت : روح ما باید بتونه در انزوا و در خلوت هم تعذیه و رشد کنه خیلی از عرفا و سالکان مگه نمی رن کنج عزلت می گزینن؟ پس من باید اونقدر رو خودم کار کنم که تو تنهایی هم حالم بد نباشه.  

من جا خوردم از این کج فهمی .. دوستمون مرد بسیار فرهیخته ایه که با مولانا عجینه حرفی که می زد براساس حرف بزرگان بود واقعا ولی خیلی خودش رو دست بالا گرفته بود. من بهش گفتم شما خودت رو در جایگاه عرفا می بینی که خودشون انتخاب می کنن گوشه عزلت بشینن و روحشون رو به پرواز در بیارن؟ ایشون حتی معتقده که جسم هم نیاز به غذا نداره و خیلی ها هستن که دارن با هواخواری زندگی می کنن . درست میگه ولی آیا ما مال اون فضا و مکان هستیم ؟ بهش گفتم فلانی جان ما که هنوز به اون جایگاه نرسیدیم ما طفلکانی نو پا هستیم که هنوز هم جسممون هم ذهنمون هم روحمون نیاز به غذا داره ... روح من و شما احتیاج داره کمک بگیره از طبیعت تا بتونه قوی بمونه هر وقت اونقدر قوی شد که تونست بره تو غار زندگی کنه اونوقت می تونی رهاش کنی تو خلوت و گوشهء عزلت ...

حکایت خود من هم تو مایه های همین دوست عزیزمون هست... من چهارچوب های بالاتری از جایی که هستم برای خودم ملاک قرار می دم .. فکر میکنم خیلی هامون همینطوری هستیم ... میایم یه الگوهایی تعریف می کنیم یه ملاک هایی در نظر می گیریم و خودمون رو در مقام مقایسه با اون قرار می دیم و میگیم من دارم کوتاهی میکنم . من دارم کم کاری می کنم . من دارم کاهلی می کنم . من دارم ال و بل می کنم  و خودمون رو سرزنش می کنیم . نمی خوام بگم باید خودمون رو دست کم بگیریم ها نه اتفاقا ما خلیفه های خداوند روی زمین هستیم که توان طی  العرض هم داریم اما الان کجای پله ها هستیم؟ وقتی رو پله پنجم ایستادیم و خودمون رو با وقتی قراره رو پله ی پنجاهم باشیم مقایسه می کنیم ناخودآگاه خود تخریبگری و سرزنش خود اتفاق می افته .. بله ما قادر هستیم رو پله ی پنجاهم بایستیم می تونیم هدف قرارش بدیم ولی اول لازمه پامون رو بذاریم رو پله ششم. و ما داریم به درستی پامون رو میذاریم رو پله ششم دیگه لزومی نداره که وقتی خود ایده آلمون رو اون بالا می بینیم اینقدر تو سر خودمون بزنیم و بگیم زود باش تو می تونی اون باشی ولی هنوز اینجا گیر کردی... چه کار داری میکن؟ چرا فلان کار رو نمی کنی؟ چرا بهمان برنامه رو نمی ریزی؟

داریم میریم دیگه هل دادن نداره که ....

یواش یواش آروم آروم و لحظه به لحظه ما همه در روند رو به رشد خودمون قرار داریم با سختگیری مسیر خودمون رو تلخ نکنیم.

من خودم استاد این قضیه هستم ها و دارم می بینم شماها هم این کار رو می کنین.

هر جا به هر دلیلی به هرشکلی دارین خودتون رو سرزنش می کنین اشتباهه... تو می تونستی فلان بشی نشدی. تو می تونستی بهمان کار رو بکنی نکردی .

آقا ما الان جایی هستیم که باید باشیم و کل هدف زندگی اینه که تبدیل بشیم به عشق ... فقط همین. دیگه مهم نیست چی داریم؟ چه کار می کنیم؟ کجای دنیا زندگی می کنیم؟ فقط کافیه غذامون رو با عشق بخوریم، خونه مون رو با عشق مرتب کنیم ، با عشق خرید کنیم. با عشق بپزیم با عشق حرف بزنیم . با عشق بخوابیم ، با عشق دست و صورتمون رو بشوریم، با عشق با بچه مون مساله کار کنیم و محور و ساعت یادش بدیم. با عشق کنارش بشینیم و به خط خرچنگ قورباغه اش نگاه کنیم و صبوری کنیم تا به مرور بهتر شهwink ... برای این ها نیازی نیست چیز خاصی به دست بیاریم و داشته باشیم نیازی نیست کار خاصی بکنیم هرچی برای این کار لازمه داریم و اونم زندگی و زنده بودن هست ... همین ... کل داستان زندگی همینه

یادتونه من همش دنبال عشق می گشتم تو خودم ؟ خب چطور می تونم ایجادش کنم وقتی همش با یه خط کش وایسادم بالای سر خودم و دارم خودم رو چک می کنم ببینم در مسیر اصلی اهدافم قرار دارم یا نه؟

خیلی خوبه که تلاش کنیم عادت های درست در خودمون ایجاد کنیم، غذای خوب به روح و ذهن و جسممون برسونیم، مسیر زیبایی برای خودمون ترسیم کنیم و درش قدم برداریم ولی خیلی مهمه که همه این کارها رو با عشق انجام بدیم نه با زور و تقلا و کشمکش و سرزنش خود. تعهد لازمه بله ، تمرین و پشتکار لازمه ولی تنبیه نه ... مجازت و خود تخریبگری به هیچ وجه و بدتر از همه مقایسه ی خودمون با دیگرانی که تو مسیر هستن. لازمه عادت جدید ایجاد کنیم تا لذت بیشتری ببریم... لازمه تلاش کنیم و از توان و استعدادمون نهایت استفاده رو ببریم چون خیلی خیلی لذت بخشه .. نه چون داره حروم میشه یه کاری بکن.

نمی دونم ادامه بدم یا بذارم برای یه پست دیگه چون این ها مقدمه چینی بود برای اهداف سال 1400 .